- فرخ فال
- خوشبخت، سعادتمند، نیک بخت، نیکوبخت، خجسته، مستسعد، طالع مند، خوش طالع، شادبخت، صاحب اقبال، اقبالمند، خجسته طالع، صاحب دولت، مقبل، نکوبخت، سعید، فرخنده بخت، ایمن، فرخنده طالع، نیک اختر، بختیار، بلنداقبال، بلندبخت، خجسته فال، سفیدبخت، جوان بخت
معنی فرخ فال - جستجوی لغت در جدول جو
- فرخ فال
- خجسته فال خوش طالع خوشبخت
- فرخ فال ((فَ رُّ))
- خوشبخت، نیک بخت
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سرخرنگ
تیهو
سالی که در آن میوه و خواربار فراوان است
تیهو، پرنده ای شبیه کبک اما کوچک تر از آن با گوشتی لذیذ و پرهای خاکستری مایل به زرد و خال های سیاه رنگ در زیر سینه
شوشک، شارشک، شاشنگ، شیشو، شیشیک، شاشک، طیهوج، فرفور، نموسک، نموشک
شوشک، شارشک، شاشنگ، شیشو، شیشیک، شاشک، طیهوج، فرفور، نموسک، نموشک
بخش بخش قسمت قسمت چند تا چند تا کپه کپه
سالی که در آن غلات و اجناس به فراوانی یافت شود مقابل تنگ سال
آنکه کار و بالش نیکوست
خوش طالع
سالی که در آن محصول فراوان باشد
فراخ آستین، برای مثال فراخ بال کند عدل تنگ قافیه را / چنان که چرخ ردیف دوام او زیبد (خاقانی - ۸۵۳)
سرخ رنگ، قرمز رنگ
آنکه با طالع خجسته و فرخ به دنیا آمده، کنایه از خوش طالع، خوشبخت
موی فروهشته که چین و شکن نداشته باشد، برای مثال سرو سیمین تو را در مشک تر / زلف فرخالت ز سر تا پا گرفت (فیروز مشرقی - شاعران بی دیوان - ۸)
موی بی چین و شکن و فروهشته